۱۳۹۱ اسفند ۸, سه‌شنبه

درویش

امـروز از دور یـه درویـش رو دیــدم بـا لـبـاس و ریـش بـلـنـد و سـفـیـد و الـبـتـه تـمـیـز کـه بـا دوتـا از دوسـتـاش درحـال صـحـبـت بــود، هـمـیـنـطـور کـه نـزدیـک شــدم شـنـیـدم داشـت مـیـگـفـت :
" ... بـه ولای عـلـی، بـه خـدا قـسـم ، چـیـزم تـو فـلان مـادر نـمـیـدونـم چـی اگـه دروغ بـگـم ..."

پ.ن : یک روزی درویش برای اثبات حرفش نیاز به قسم نداشت ادب داشت.
  یک روزی درویش دغل نبود، درویش بود!

۱۳۹۱ بهمن ۲۱, شنبه

دهه فجر

اولـیـن و تـنـهـا تـجـربـه نـویـسـنـدگـی و کـارگـردانـی مـن، کـلاس سـوم دبـسـتـان بـا اجـرای یـک نـمـایـش در دهـه فـجـر بـود کـه اصـلی تـریـن مشـخـصـه ش ایـن بـود کـه بـرای تـمـام عـنـاصـر دکــور و صـحـنـه از هـمـکـلاسیـام استفـاده کـرده بـودم!

در بـک گـرانـد یـک ردیـف بچـه ها، چسبیـده بـه هـم پشـت بـه تصـویـر در نقـش دیـوار، یـکـی نقـش گـلـدان و دوتـا قـد بلنـد هـم داشتیـم گذاشتـه بودیـم دستـاشو...
نـو بـالا بـه هـم بگیـرنـد در نقـش "در"! سعیـد میـز بـود و اوج داستـان آنجـا بـود کـه دزد بـه راحـتـی از در وارد میشـد و بـرای فـرار پـایـش را روی میـز میگـذاشـت و از دیـوار بـالا میـرفـت!!

و مـن گیـج بـودم کـه چـرا معلمیـن گـرامـی و بچـه هـا در طـول نمـایـش کـامـلا جـدیِ مـن از خنـده بـه عـرعـر افتـاده بـودن!!!

پ.ن : یـکـی از دغدغـه هـای اصلـی مـن موقـع تمریـن، میـل شـدیـد بچـه های زحـمـتـکـش دیـــوار بـه دیـدن نمـایـش و سـر چرخـانـدن بـود که از نیـروی قـهـریـه نـاظـم بـرای ارعـاب دیـوارهـا استفـاده شـد!
 
 

۱۳۹۱ بهمن ۱۸, چهارشنبه

لاریجانی ها

از بـیـن کـسـانـی کـه بـدونـن بـرادران لاریـجـانـی چـنـد نـفـر هـسـتـن
بـه قـیـد قـرعــه بـه یـک نـفـر یـک دســتــگـاه پـــــرایــد جـایـزه  تـعـلـق خـواهــد گــرفـت!

۱۳۹۱ بهمن ۱۴, شنبه

بنی آدم اعضای یک پیکرند [2]

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که شلوار ز پای هم میکنند!
 
چو عضوی به درد آورد روزگار
نیاید یکی بهر یاری به کار