۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

معذورات ادبی

گفتم ببــوسمش مـگرم درد اشتـیــــاق، ساکن شود، اورا ببـوسیدمو مشتاق تر شدم!

شک نکنید منظور مولانا این بوده، توی معذورات ادبی نگفته!

رانندگی شناسیه چهره ها

دارم کم کم در تشخیص نوع رانندگی افراد از روی چهره به خرد میرسم!
ینی به قیافه یارو نگا کنم میفهمم خرکی رانندگی میکنه یا مث آدم میر
ه یا جون میکنه راه بره!
شاید چند وقت دیگه یه کتاب در این مورد نوشتم!

۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

کم مونده برا پارکینگ خونمون هم بذارن!

یَنی فک کنم نصف بیشتر این 2میلیون شغلی که میخوان ایجاد کنن رو روی پارکبان برنامه ریزی کردن!

پارکبان

بابام میگه: میومدی جلو خونَمونو 4 تا خـط کـشی میکردیـم یه قبضـم میدادیم دستـت، هرکی پارک میکرد ساعتی 200 تومن میگرفتی...از 9 صُب تا 9 شب . لااقل شهریه دانشگات درمیومد آخر ماهـم یه پولی میذاشتی تو جـیـب خواهـر برادرات!

۱۳۹۰ مهر ۶, چهارشنبه

شمارتونو میخرم

دختره یه هفته ست هرشب زنگ میزنه که: "آقا شمارتونو میخرم، دوس پسرم تالیا خط شمارو داره، میخوام براش همراه اول بخرم!"
بعد کلی فک زدن خلاصه راضی شدم بفروشم!
فرداش زنگ زده میگه: "دیگه نمیخوام! باهاش به هم زدم، ولش کن، خودت چطوری... چه خبر..!

۱۳۹۰ مهر ۵, سه‌شنبه

امضا

هنوز هم امضای مشخصی ندارم.


دچار تنوع طلبی عجیبی در رسم این خطوط سردرگم هستم!

۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه

صف مستراح

دیشب اینقد خوابم میومد حوصلم نگرفت برم دسشویی!
تا صب خواب میدیدم توی صف مستراحم...

خوشحالم که تو خواب نوبتم نشد... وگرنه صُب با چه رویی تو صورت بابام نگا میکردم!؟!

پول ملت

رفتیم 11 میلیون از حساب شخصی خودمون از بانک برداشت کنیم، میگن طی یک روز نمیتونید بالای 10 میلیون خارج کنید!

بابام از کوره در رفت میگه، اون دیوزز پدرا 3هزار میلیارد از پول مردمو برداشت کردن آب از آب تکون نخورده، اونوخت من اختیار یِقِرون دو زار پول خودمو ندارم!؟

موثر اوووفتاد!

۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

پاییز

پاییز را در نیمکره جنوبی مغزم میزیَم!


پاییز برای من بهاره...

مستراح پارک

این یارو که جلو مستراح عمومی نشسته پول میگیره از ملت، جلو درو گرفته میگه دویست تومن...

چش تو چشش نگاش کردم ... میگم من که کل فرایندو خودم انجام دادم تو چیکا کردی برام که بهت پول بدم!؟


یکی ازتووو داد زد: "بده بهش، این نقش بوگیرو داره..."

خلال دندون

یَنی لذت خوردن یه پرس چلوکباب سلطانی با دوغ نعنایی و پیاز کاشانو یه سیخ گوجه و دو پر ریحون یه طرف...

لذت برداشتن چنتا خلال دندون اَجلوی صاب رستوران همراه با یه لبخند ملایم یه طرف...

۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

چین تایپه

معرفی بازیکنای والیبال چین تایپه توسط گزارشگر بازی....

یه نفس گفت: چِن زینگ چان مینگ چیا هِنگ!
 

خدا شاهده!

ژانر دفاع مقدس

به مناسبت هفته دفاع مقدس هرشب یک فیلم سینمایی:
شب اول: سفر به چزابه
شب دوم: بوی پیراهن یوسف
شب سوم: آژانس شیشه ای
شب چهارم: از کرخه تا راین
شب پنجم: جنگ نفتکش ها
شب ششم: دکل
شب هفتم: حمله خرچنگها

کلن نیازی به اعلام نیست، به صورت دیفالت هرسال همینه!

۱۳۹۰ شهریور ۲۹, سه‌شنبه

حج و اختلاس


امروز اعلام شد 4 میلیون نفر برای حج عمره ثبت نام شده و هرکدوم علی الحساب 800 هزار تومن واریز کردن! به عبارتی 3200000000000 تومن یا سه هزار و دویست میلیارد تومن!
مقایسه کنید با
مبلغ اختلاس شده 3000000000000 تومن یا همون سه هزار میلیارد تومن...


فک کنم از جیب خود ملت پول دزدیده شده از جیب ملت جبران شد!

۱۳۹۰ شهریور ۲۸, دوشنبه

خوردیم به اسرائیل

بدینوسیله از اسرائیل جنایتکار خواستاریم؛
که به همه مسابقات انتخابی المپیک به تعداد کافی و وافی ورزشکار اعزام نموده و موجبات حذف ورزشکاران ایرانی را در همان مراحل مقدماتی فراهم آورد!
زیرا پیشگیری بهتر از درمان است!

واقعا اعصاب نداریم برن المپیک گند بزنن یا بخورن به اسرائیل بازی نکنن!

اول و آخر میدم

یعنی یکی از اشتباهات زندگیم اینه که؛

اول که میــشینم توی تاکســی، کرایــه رو میــدم!! آخــرشم یارو یادش میـره، به زور باز ازم کرایه میگیره!

الان دیـگه خودم رِلــه شدم، بدون درگیــری یه بار اول میـدم یه بار آخر ...

۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

سرلخت

با آقاجونم نشستیم، میخوام با گوگل اِرث خونه پسرشو تو امریکا بهش نشون بدم!

زدم رو زوم یهو میگه حالا خیلی نمیخواد ببری جلو! یوخت دیدی یه نفر سرلخت بود خوبیت نداره....

۱۳۹۰ شهریور ۲۴, پنجشنبه

تُرد میخوردم


مدرسه که میرفتیم، جرات نمیکردیم از دکه یه چیپس و پفک بخریم!

10 نفر مثل گرگ گرسنه کنار دکه کمین کرده بودن، 
تا درشو وا میکردیم میرختن سرت!


همش مجبور میشدم تُرد بخرم! گلوم جررر میخورد تا قورتش بدم...

۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه

اولین مکالمه من و دوست قطریم


اسمت چیه رفیق!؟
بن سعد ...
اسمت سعده!؟
اون بابامه!
پس باباتو سعد صدا میکنن!؟
نه! ابو احمد...
پس اسمت احمده!!
نه! اسم داداش بزرگترم احمده!
پس تورو چی صدا میکنن!؟ خانومت چی صدات میکنه!؟
ابو زید! پسرم شش ماهشه!؟
یعنی تو کلا بی نامی!؟!
نه! اسم کاملم، ابو زید محمد الرشید بن سعد بن عبد العزیز الشماری...!

و من بیهوش شدم...
او فقط محمد بود!

۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سه‌شنبه

بوس فرانسوی

دیشب خواب بوس فرانسوی میدیدم....

صُب بیدار شدم دیدم روکش بالشو جویدم!

زن خوشگل

بابام میگه؛
اینا که میگن اگه خواستی زن بگیری دنبال اخلاقش باش، شِر میگن!!
حتما زنِ خوشگل بگیر!

اگه شانس بیاری که زنت خوش اخلاق در میاد،
اگه نشدم لااقل مجبور نیستی یه عمر با چشِ بسته بری توی رختخواب...

۱۳۹۰ شهریور ۲۱, دوشنبه

موبایل

بیشتر زخم های زندگی ام را از همین وسیله که هیچ وقت نیم مترم ازم دور نیست خوردم.

ملت شجاعی هستیم

میگم بابا حرفی که زدی رو توی فیس بوک نوشتم کلی لایک خورد!
بابام ذوق کرده...
مامانم میگه : حالا یه وقت نفهمن کیه بیان بگیرنش...

۱۳۹۰ شهریور ۱۸, جمعه

آتیش

بابام امروز اومده میگه؛ بچه ها بیاید همگی در یکه اقدام هماهنگ بریم زرتشتی بشیم!
قول میدم خودم وایسم سر آتیش نذارم خاموش شه، عوضش از دست اینا خلاص میشیم!

اینم از بابامون...

۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه

دگرباش منشی!

دو روزه یه عکس فانتزی از یه دختر گذاشتم روی پروفایلم، ده بیستا پیشنهاد دوستی اومده برام، سه چهارتاشون پیشنهاد بیشرمانه دادن!

آقا به جان عزیزت من پسرم، گرایش جنسی دگرباشی هم ندارم!!!

آخیییش

سه متر از زمین های اطراف ذهنم را به قیمت یک بوسه خریدم ...

... آخیییش حالا میتوانم پایم را بکشم بی آنکه حباب خیالم پاره شود

یادم میرود

گاهی چنان خوشبخت میشوم که یادم میرود عشق را سند گذاشته ام،
که گل سرخ را نبویم!

درک معنای پنیر

پس از مصرف مقدار زیادی پنیر دچار چنین حماقت آنی در درک احساست شدم

وگرنه معنای "دوستت دارم" را قبل از ترحیم کلمات می فهمیدم