۱۳۹۰ آذر ۷, دوشنبه

ابلیس

دیشب توی خواب با ابلیس همنشین شدم!
باهم چایی خوردیم، قدم زدیم، قیافه بدی نداشت ولی خوش قیافه هم نبود، اما آروم و متین بود، حرفای خوبی میزد، کلی نصیحتم کرد که نمیتونم بگم!!!
آخرشم  موقع خداحافظی دست دادیم، گفت:
هرجا گیر کردی رو کمک من حساب کن... مهم نیست به حرفام گوش بدی یا نه مهم اینه هرجا باشی من کنارتم!

ماندن یا نماندن

"اگه برا ادامه تحصیل بری خارج؛
بعدش اگه بخوای برگردی، زندگی اینجا برات سخته!
اگه بخوای برا همیشه بمونی، زندگی کردن اونجا برات سخته!
اگه میخوای بری از بین این دوتا سخت باید یکیشو انتخاب کنی!"
 

اینو از یه نفر شنیدم که فک نمیکردم اصن بفهمه چی میگم!

۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

محرم

طبل بزرگ نشانه ی نزدنه!

موش و سوراخ [چهار]

موش تو سوراخ نمیرفت! سوراخم سوراخ های قدیم...

موش و سوراخ [سه]

موش تو سوراخ نمیرفت
نافرمانی مدنی!

موش و سوراخ [دو]

موش تو سوراخ نمیرفت! باهاش صحبت کردن رفت...

موش و سوراخ [یک]

موش تو سوراخ نمیرفت، چربش کردن رفت!!

چاه نکن

این بنده خدا شهیدِ غدیر؛ تهرانی مقدم! میگن سازنده موشک شهاب 3 بوده.
حالا جالب اینجاست اولین نفری که با این موشک ازبین رفت خودش بود!

الان من بین چنتا ضرب المثل گیر کردم؛ چاه نکن بهر کسی، اول خودت دوم کسی! خودکرده را تدبیر نیست! یه سوزن به خودت بزن... چرا عاقل کند کاری ...

۱۳۹۰ آبان ۳۰, دوشنبه

کوفته

مامانم کوفته درست کرده بود،
توی بشقاب من یه موی بور بلند درومد، نشونش دادم!
میگه بخور صدات درنیاد! تو عقلت نمیرسه... نخش کردم که وا نره !!!

۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه

نیمکت ها میفهمند

دارد دق میکند، تنها نیمکت کوچه باغ...
گاهی میروم، می نشینم، دست در گردنش می اندازم، درد و دل میکنیم!
 یادگاری عشق های ناتمام زیادی بر تن دارد... سعید و نگار فروردین 82، علی عشق منی 77/7/7، ستاره فراموشم نکن!...
هنوز خاطره ی آنها که دو میامدند و یک به یک میرفتند را به یاد دارد بیچاره!
.
عشق هایمان را کجا چال میکنیم که میتوانیم با عشقهای دیگران همخواب شویم!؟


۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

قلقلی و عمو قناد

گفتم از همینجا یه تشکر ویژه داشته باشم از قلقلی که 20-30 ساله داره برنامه کودک اجرا میکنه بدون اینکه حتی یک کلمه حرف زده باشه! توی رسانه ای که همه دارن از مفت حرف زدن نون میخورن این یه نفر داره از سکوتش نون میخوره، خیلی هم خوب...
این اصن این خودش توی دنیا بی سابقه بوده باید توی گینس ثبت بشه!

پی نوشت: امروز دیدم هنوز داره برنامه اجرا میکنه ولی یکم پیر شده بود!

اندیشه ی ما نشتی دارد!

یک جای افکارمان سوراخ است!
پترُس فداکارم آرزوست...

حفره افکار


سکوت

دهانت را می بویند مبادا گه زیادی خورده باشی...

۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

میوه و تره بار

یه بابابزرگ داریم، برا خرید میوه طبق عادت 20 سالش سوار اتوبوس میشه میره اون سرِ شهر میدون میوه و تره بار!
بهش میگیم خب از همین سر کوچه میخریم چرا این همه راه....
میگه تو نمیدونی اونجا کیلویی 100 تومن ارزونتره، میذاره خودتم سوا کنی...
میره اونجا چنتا کیسه میوه میخره خسته میشه از پا میوفته دربست میگیره 5تومن میده میاد خونه!!!

نمیدونم اونجا عشق دوران جوونیشو میبینه! یا خانوم مانوم اونجا زیاده، به هرحال به نظرم قضیه خیانتی میزنه!
به مامان بزرگ میگیم فقط میخنده!
 

۱۳۹۰ آبان ۲۲, یکشنبه

آزادی دین

بگذارید فرزندانتان انتخاب های خودشان را داشته باشند...

ایدئولوژی و دین هرگز موروثی انتقال نمی یابد. باور کنید اگر انتخاب کنند دینداران بهتری میشوند.


عکس از سایت 9GAG.COM

۱۳۹۰ آبان ۲۰, جمعه

تو فاحشه نباش!

 پستای فیس بوک مثل بچه های حرومزادن، معلوم نیست باباشون کیه فقط ازین دست به اون دست میشن!

انحطاط فرهنگی

قدیما یکی از شرط های دخترا برا ازدواج این بود که داماد سیگاری نباشه!
الان با هر دختری آشنا میشی باید بگی دوس ندارم سیگار بکشی!

۱۳۹۰ آبان ۱۸, چهارشنبه

زن و شوهرن!؟

با مامان جونم نشستیم آکادمی گوگوش دیدیم، با دیدن هر زن و مردی توی تصویر میپرسید: اینا زن و شوهرن!؟!
شاهکار آخرش این بود که توی یه صحنه که گوگوش و خلعتبری رو نشون داد، گفت: اینا چی ... زن و شوهرن!؟
میگم نه مامانجون این گوگوشه...
راس میگی؟! پدرسوخته چقد جوون مونده... هنوز با بهروز وثوق زن و شوهرن؟!

۱۳۹۰ آبان ۱۷, سه‌شنبه

آماردهی

دختره آمارگیره اومده، رفتم جلو در؛ بعد یه سری سوالِ اسم و مشخصات، میپرسه:
ـ تحصیلات شما چیه!؟ + من دانشجوی فوق لیسانس مهندسی صنایع ... ــ شغلتون؟! + توی یه شرکت پارت تایم کار میکنم. ــ درآمدتون چطوره!؟ + خوبه ساعتی 10 تومن میگیرم! ــ چه خوب!
ــ وضعیت تاهل: + مجرد ــ یعنی تنها زندگی میکنید؟ + بله دیگه ... ــ یعنی کسی با شما زندگی نمیکنه؟! چه جالب! خونه چی! مال خودتونه!؟ + بله... ــ تنهایی سخت نیست؟! + دیگه عادت کردم ــ نه اینجوری نگو هرکسی نیاز به یه همدم داره...

ــ چند سالته!؟ + 26... ــ چه بد! من 28 سالمه، بهت بیشتر میخوره... برادر چی!؟ برادر بزرگتر نداری!؟ + خانوم اینا جز سوالای آماره!؟ ــ هان!؟ ااام... خب یکم معاشرت کردیم!

دختر شایسته 2011

دختر شایسته سال 2011 از ونزوئلا بود!
اینه ها، ببین هـوگـو چــاوز چه دافـــایی داره تربیت میکنه اونوخت اینا دارن دختره سیبیلو تحویل جامعـه میدن!
حالا هی برید هوگو چاوزو بغل کنید بیشــورررا...

آمارگیری

یکی دو هفته ست آمارگیری شروع شده، هی دیدیم کسی سراغ ما نمیاد!
پیش هرکسم رفتیم گفت: پسر! چه دافای قدری فرستادن... حسابی مشتاق بودیم!
امروز فهمیدم؛ چند روز پیش یه دختره اومده بابام رفته جواب داده صداشم در نیاورده!!! یعنی بابا داریم تــــک خـــور...

۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

مادر و دختر

داییم داشت لِم های فروشندگی رو بهم یاد میداد...
گفت مثلا یه مادر و دختر که میان تو مغازه، رو به مادره بگو من فکر کردم شما خواهر بزرگترشی، سنی ندارید که شما...!!! این باعث میشه مادره شل بشه هم راحت خرید کنه، هم تخفیف نگیره، هم میگه چه پسر مودبی ازین به بعد میایم همینجا خرید...

یه مادر و دختر اومدن؛ گفتم خانوم اصن به شما نمیاد مادرشون باشید، ماشالا هزار ماشالا خیلی خوب موندین و...
لامصب هرچی جنس تو مغازه بود آوردم دختره پوشید مادره گفت نُچ... آخرم موقع رفتن گفت: آقا کفشاتون خیلی دهاتیه، ضمنا من واقعن خواهرشم، فقط 7 سال بزرگترم!

نمیدونم کجای کار میلنگید، خیلی شبیه مادرش بود، خدا شاهده...

اصخر


یه همسایه خوشدل داریم ، امروز بدو بدو اومده خونه ما، که داداشم بعد 6 تا دختر بالاخره پسردار شد، یه اسم خیلی قشنگیم گذاشته...!
- چی؟! ...
+ یادم بودا...
- انوش؟ مهرداد؟ کامی؟ سهیل؟...
+ نه...نه! توک زبونم بودا ازین اسمای اماماست...
- محمد؟ علی؟ حسین؟...
+ نه اینا نیست! ... آهان یادم اومد اصخر !!!
قیافه ما :|

۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

پروستات

اون روزی که تخصص پزشکی انتخاب میکردم مغزم پاره آجر ورمیداشت!
یکی از دوستام متخصص پوست، مو و زیبایی شد، بیماراش یه سری دختر دافه خوشگل وخوشتیپ هستن که یا اومدن کوچیک کنن یا حجم بدن یا فُرم بدن! هم پول میدن هم شماره میدن هم....
اون یکی فوق تخصص زنان شد، جنس لطیف خیلی رله میان میشینن معاینه میکنه میرن!!
منه احمق متخصص
پروستات، مجاری ادراری و تناسلی (اورولوژی) شدم توی یه شهرستان کوچیک! از صب تا شب یه مشت سیبیل کلفت میان شلوارشونو میکشن پایین میشینن رو تخت، کارم این شده چشم تو چشم بهش نیگا کنم، کلی چپ و راست کنم، سبک سنگین کنم،... آخرشم چندرغاز بدن برن...
یه وقتایی فک میکنم فاحشه شدم تمام مردای شهرو دیدم!